اي پدر ما كه در آسماني
نویسنده :لئوناردو اوروينا
گروهبان كه از خواهر و مادر بچه بازجويي مي shy;كرد، سروان دست بچه را گرفت و با خود به اتاق ديگر برد.
گفت: بابات كجاست؟
بچه زير لب گفت: رفته آسمون
سروان پرسيد: چي؟ يعني مرده؟!
بچه گفت: نه هر شب از آسمون مياد پايين و با ما شام ميshy; خوره.
سروان چشم گرداند و در كوچكي را در سقف ديد.
مترجم : اسدالله امرایی
منبع : مجموعه داستانک گلوله

فراخوان مسابقه داستان کوتاه

ایده در داستان

تعریف داستان

توصیف و صحنه در داستان

عنوان داستان

تفاوت رمان و داستان کوتاه در شروع

داستانک

بچه ,سروان ,آسمون ,كه ,خوره ,چشم ,و با ,مياد پايين ,از آسمون ,آسمون مياد ,پايين و

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

chakavakbird تعمیرات برق و تاسیسات ساختمان charkhepnilo آمار سی سی خدا سایت سرگرمی تفریحی ifunsite.ir تویی پایان ویرانی مدرس زیست شناسی (دبیر زیست شناسی) pooyasazehic انجیل به روایت انسی